معنی جنس زایا
حل جدول
زائد
لغت نامه دهخدا
زایا. (نف) زاینده. آنکه زاید.
مترادف و متضاد زبان فارسی
خلاق، زاینده، مولد،
(متضاد) سترون، عقیم
فارسی به انگلیسی
فرهنگ معین
(ص فا.) زاینده، آن که تولید می کند.
فرهنگ عمید
زاینده،
جنس
[جمع: اجناس] کالا، متاع،
ماهیت یا کیفیت بنیادی،
گروهی با ویژگیهای مشترک،
(زیستشناسی) از واحدهای ردهبندی جانوران و گیاهان، شامل چند گونه و بخشی از یک تیره،
[جمع: اجناس] (منطق) هر کلیای که شامل انواع متعدد باشد، مثل جنس حیوان که شامل انسان و سایر جانداران است،
[قدیمی] نژاد، نسل،
[قدیمی] نوع،
فرهنگ فارسی هوشیار
فارسی به عربی
تابع، جنس، جیل، سلعه، صنف، قوه الشخصیه، ماده، نوع
عربی به فارسی
جنس , تذکیر و تانیث , قسم , نوع , مسابقه , گردش , دور , دوران , مسیر , دویدن , مسابقه دادن , بسرعت رفتن , نژاد , نسل , تبار , طایفه , قوم , طبقه , جنس (مذکر یا مونث) , تذکیر وتانیث , احساسات جنسی , روابط جنسی , جنسی , سکس , سکسی کردن , جنسیت , تمایلا ت جنسی
معادل ابجد
132